«مستند فریب چین» توسط تولید کنندهی «مستند انران: باهوشترین فرد اتاق» یعنی Magnolia Pictures در سال 2017 ساخته و ارائه شده و روایتگر فرآیندی متقلبانه، اما بهظاهر قانونی است. پس از بحران مالی سال 2008، همه بهدنبال راهی برای جبران زیانهای خود بودند و در این میان، جایی بهتر از اقتصاد در حال رشد چین وجود نداشت. اقتصاد چین بستر تنها بازاری بود که تحلیلگران در خصوص پیشرفت آن اتفاق نظر داشتند. از آنروی که سرمایهگذاری مستقیم در بازارهای چین توسط خارجیها ممنوع است، این افراد باید فعالیت خود را از طریق واسطهها انجام دهند. این همان نقطهای است که بانک «راس کپیتال» فرصت آن را پیدا میکند تا بازارهای آمریکا را به بازارهای چین پیوند داده و درآمد هنگفتی بهدست آورد.
روش کار اما در ظاهر ساده است. طی یک فرآیند قانونی به نام «ادغام معکوس»، شرکتهای چینی با شرکتهای غیرفعال آمریکایی ادغام میشدند و در نتیجه، شرکتی بهوجود میآمد که سهام آن قابل معامله در بازارهای بورس آمریکا بود. بههمین سادگی! اما اشکال کار کجا بود؟ آیا نظارتی بر این ادغامها صورت نمیگرفت؟ حسابرسان چگونه این فرآیندها را تایید میکردند؟ حتی، در برخی موارد، چگونه شرکتها الزام به انجام حسابرسی را دور میزدند؟ و در نهایت، SEC چه میکرد و کجا بود؟ بهمانند تقلبهای گذشته، پس از وقوع جرم، همه بهدنبال مقصر میگشتند.
مشکل از آنجایی آغاز شد که هیچکس بهطور دقیق این شرکتهای چینی را بررسی نمیکرد! عجیب است، نه؟ حسابرسان موسسههای بزرگ حسابداری جهان پیوسته مهر تایید خود را بر صورتهای مالی آنها میزدند. سرمایهگذاران با خود میاندیشیدند، اگر دیلویت یا پیدبلیوسی اطلاعات و صورتهای مالی را تایید کرده، پس دیگر جای نگرانی وجود ندارد. اما طبق ادعای این مستند، برای مثال، در واقع این دیلویت چین است که صورتهای مالی را تایید کرده و نه دیلویت آمریکا!!! و کارها در چین به گونهای بسیار متفاوتتر از آمریکا پیش میرود. در اصل، دیلویت چین بهنوعی فرانچایزی است که تا حد زیادی مستقل عمل میکند. باور این موضوع شاید کمی سخت و بیان آن به این سبک نیز اغراقآمیز باشد؛ اما حقیقت آن است که اگر این موسسات حسابرسی بررسیهای لازم را انجام داده بودند، امروز چنین اتفاقاتی روی نمیداد. برای مثال، در مستند به کارخانهی کاغذسازی با درآمد سالیانه نزدیک به 100 میلیون دلار اشاره شده که پس از بازدید از محل، مشخص میشود این میزان و ارزش کل شرکت، بسیار کمتر از رقم ارائه شده در صورتهای مالی است.
روی دیگر این داستان آن است که راوی اصلی مستند، بههمراه چند سرمایهگذار دیگر، بهنحو جالبی از این فرآیند پول در میآورند! این گروه از سرمایهگذاران با تحقیق پیرامون عملیات شرکتهای چینی، ارزش واقعی آنها را با صورتهای مالی مقایسه کرده و در صورت کشف تقلب، پیش یا در زمان انتشار نتایج خود، سهام این شرکتها را بهصورت استقراضی میفروشند (Short Sale). پس از آن که نتایج و تحلیلهای این افراد به بازار ارائه شد و تحلیلگران و سرمایهگذاران صحت آن را بررسی و تایید کردند، سهام شرکت هدف گرفته شده بهشدت سقوط کرده و ارزش آن تا صفر دلار کاهش مییابد. این فرآیند برای آنها بهشدت سودآور است؛ اگرچه طبق ادعایشان برای پایان بخشیدن به این سازوکار، حتی بهقیمت از دست دادن درآمد و شغلشان از هیچ تلاشی دست نکشیدهاند.
* دن دیوید، راوی اصلی داستان، نفر اول از سمت راست تصویر است.
کوتاهی و قصور در فرآیند حسابرسی و ارزیابی شرکتهای چینی و خیانت به اعتماد عمومی توسط حسابرسان و وکلا که به مثابه حرفه، از آنها انتظار میرود از منافع عمومی حمایت کنند، موضوع بنیادین این مستند است. البته بهنظر من مستند فریب چین، با چاشنی ریاکاری ترکیب شده، چراکه راوی اصلی یعنی دن دوید (Dan David) کاندیدای ورود به کنگره آمریکا است و تلاش میکند تا از خود تصویری مبارزهگر با فساد حاکم بر نظام سرمایهداری آمریکا ارائه دهد. او عمل خود و دیگر همکارانش را برای بهرهمندی مادی از شرایط کنونی با توسل به «عملگرایی» توجیه میکند.
اما سوال بزرگی مطرح میشود و آن این است که ((اگر شما واقعا به اخلاقیات و درستی اهمیت میدهید، اما نمیتوانید سیستم یا سازوکار نادرستی را اصلاح کنید، آیا کسب منفعت از آن سازوکار، شما را موجه و اخلاقمدار جلوه میدهد؟))؛ آنهم فقط با توجیه آن که حالا که نمیتوانیم چیزی را تغییر دهیم، پس بهتر است از آن منتفع شویم! بهنظر من این همان مولفهی توجیهگری در مثلت تقلب است. این افراد به نوعی در این جرم شریک هستند. بهقول راوی در ابتدای مستند، هیچ فرد خوبی در این فیلم حضور ندارد. فریب چین را میتوانید با زیرنویس فارسی از سینما مارکت مشاهده کنید.
پینوشت یک: همانطور که گفتم، روایت خیلی صادقانه بهنظر نمیرسد. اما اصل وجود تقلب و قصور حسابرسان در آن بهوضوح مشخص است.
پینوشت دوم: بهنقل از مستند، حدود 100 شرکت چینی در بازار سهام آمریکا فعال هستند که ارزش بازار آنها به بیش از 1.1 میلیارد دلار میرسد.
پینوشت سوم: پیشنهاد میکنم مقالهی کوتاه اما ارزشمند اخیر دکتر جواد رضازاده با عنوانِ «اخلاق حرفهای حسابرسان در آیینه نظریه عمومی اخلاق» را مطالعه کنید. این مقاله یک گزارهی بسیار مهم دارد و آن این است که ((شخص حرفهای باید به نحوی عمل کند که تداوم حیات حرفه و ارائه خدمات مربوط را تسهیل کند)). در واقع این بدان معنا است که هر حرفهای از جمله حسابرسی در بلند مدت نمیتواند با دروغ و فریب جامعه و ذینفعان خدمات خود، به حیاتش ادامه دهد.
دیدگاه خود را بنویسید